شب یلدا...



دوباره فکرها در قیل و قال است

محبت های ما زیر سوال است

در ایام اسارت شد بپرسی:

شب یلدای زینب(س) در چه حال است

كمی مرد باشیم...



این بار اگر زن زیبارویی را دیدید...

 

هوس را زنده به گور كنید...

 

و خدا را شكر كنید برای خلق این زیبایی...

 

زیر باران اگر دختریرا سوار كردید جای شماره به او امنیت بدهید...

 

او را به مقصد مورد نظرش برسانید نه به مقصد مورد نظرتان...

 

هنگام ورود به هر مكانی با لبخند بگویید: اول شما...

 

در تاكسی خودتان را به در بچسبانید نه به او...

 

بگذارید زن ایرانی وقتی مرد ایرانی را در كوچه خلوت می بیند احساس امنیت كند نه ترس...

 

بیاییدفارغ از جنسیت كمی مرد باشید...

حجاب مي كنم قربة الي الله


چه زیبا گفت شهید آوینی...

بالی نمی خواهم این پوتین های کهنه نیز می توانند مرا به آسمان ببرند...

سید شهیدان اهل قلم، من نیز بالی نمی خواهم... چادرم مرا تا بی کران ها خواهد برد....


فرقی نمی کند

کجآ

یا ک‍ی!

در هیاهوی این شهر

هرکجا و هر وقت دچار واهمه شدی

با " ایمانت" وضو بگیر

زیر لب نیت کن

"حجاب می کنم قربة الی الله"


از همین الان آخرتت را خراب میکنی...

قبرت پر خواهد بود از مارهایی که هیچ راه رهایی از آنها نخواهی داشت

تازه این وضع،وضع اولین شب قبرت خواهد بود

مارهای سمی و خطرناکی که شکل ظاهری آنها تو را می ترسانند

چه برسد به اینکه نیشت بزنند و زهرشان را بریزند

از همان جایی نیش می زنند که از نامحرم حفظش نکرده ای

از صورتی که نپوشاندی از نامحرم!!!

از جسم و کالبد بدنت که حفظ نکردی در برابر نامحرم!!!

از پایت نیش می زنند که کفش هایی پوشیدی که دینت و خدایت تو را از چنین چیزهایی منع کرده بودند!!!

از وسط چشمانت نیش می زنند که همیشه دنبال هرزگی بود!!!

از دست هایت می زنند که محرم و نامحرم نشناخت و با همه کس در ارتباط و در تماس بود!!!

اما مهم تر از همه جا درست از قلبت نیش می زنند که همه کارهای غیردینی و غیر الهی را از ته دل و برای ارضای وجود خود انجام دادی و به توصیه دین و خدا توجه نکردی

خواهرم حجابت را رعایت کن،حجاب داشته باش تا از نیش مارهای سمی و خطرناکی که شب اول قبر، روح و جسمت را عذاب می دهند در امان باشی

نیایش


ﺧﺪﺍﯾـــــــــــ ــﺎ؛
ﺑﺎﺑﺖ ﻫﺮ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺷﮑﺮ ﺳﺮ ﺑﺮ
ﺑﺎﻟﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ؛
ﺑﺎﺑﺖ ﻫﺮ ﺻﺒﺤﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ
ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ؛
ﺑﺎﺑﺖ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺕ
ﻧﺒﻮﺩﻡ؛
ﺑﺎﺑﺖ ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ
ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺎﻧﺲ ﻧﺴﺒﺘﺶ ﺩﺍﺩﻡ؛
ﺑﺎﺑﺖ ﻫﺮ ﮔﺮﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﮐﻮﺭ ﺷﺪ ﻭ
ﻣﻘﺼﺮ ﺭﺍ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ؛
ﻣﺮﺍ ﺑﺒﺨﺶ ...

پـدر شـهـیـد را مـی گـویـم . . .


پـدر شـهـیـد را مـی گـویـم . . .

افسران - پدر شهید را می گویم...

پـدر شـهـیـد را مـی گـویـم...

نـه ایـنکـه کـمـر خـم کـنـد...نـه...

فـقـط....دلـتـنـگی خـیلـی سـنگـیـن اسـت...